چهره واقعی یک جنایتکار، شناسایی کنید




اندکی صبر کنید تا رهبر شروع به سوختن کند

برای دیدن این تصویر متحرک اندکی صبر کنید تا تصویر بارگذاری شود و رهبر شروع به سوختن کند دیدن این تصاویر به بسیجی ها و مقلدین آقا توصیه نمی شود به خصوص اونایی که ناراحتی قلبی دارن!
یک کار عالی از یک هموطن ناشناس
برای دیدن رهبر عصبانی اینجا کلیک کنید.

روزنامه اعتماد ملی و شکایات مرتبط با آن

به نقل از ناشناس:

'روزنامه اعتماد ملی به مدیر مسئولی جواد حق شناس بر اساس شکایات متعدد و عمومی تحت تعقیب بوده و به رغم کثرت شکایات و موارد اتهامی و تذکرات دادسرا و احضارهای مکرر، به انتشار مطالب خلاف قانون و مجرمانه اصرار ورزیده است.'

نتیجه گیری از گزاره فوق:

1- منظور از شکایات متعدد و عمومی یعنی مغایرت با نظر و عقیده چند عدد برادر بسیجی و سپاهی محترم.

2- عموم مردم تنها همین برادران بسیجی و سپاهی محسوب شده و بقیه ملت در اقلیت می باشند. یعنی جز عموم مردم ایران به حساب نمی آیند. حال چه تعداد آنها 13 میلیون باشد چه 19 یا حتی 70 میلیون. مهم این برادران هستند که عموم مردم به حساب می آیند و کفه ترازوی آنان ازحدود 70 میلیونی که در اقلیت محض قرار دارند، سنگین تر است.

3- منظور از مطالب خلاف قانون عبارت است از هر مطلبی که به نظرات این برادران خوش نیاید. به عبارت دیگر مبنا و ملاک، سلیقه این برادران می باشد زیرا اصلا قوانینی در زمینه جراید و مطبوعات وجود ندارد که در چنین مواقعی به آن مراجعه کرد. اصولا پذیرش انتقاد از دید این برادران امر بسیار پسندیده ای است و باعث پیشرفت کشور می شود لذا هر روزنامه، بلاگ، سایت یا هر سوراخ دیگه ای که به نوعی راه انتقاد محسوب شود را بسته تا کشور به خوبی در راه پیشرفت قرار گیرد. اگر این انتقاد از نوع انسانی باشد، می توان از راههایی مثل نوازش های فیزیکی، عاشقانه و سکسی استفاده کرد تا تاثیر آن بر پیشرفت کشور 2 چندان شود.

4- تنها روزنامه هایی از قبیل اعتماد ملی شاکی دارند. حال سئوال این است که این شاکیان کجا هستند؟ نکته اینجاست که چون ما در کفه اقلیت قرار داریم آنها را نمی بینیم در حالیکه در کفه اکثریت عموم مردم بسیار بسیار زیاد هستند!

ولی از سوی دیگر هم عموم مردم هم اقلیت مردم از مابقی روزنامه ها از جمله کیهان، ایران، یالثارات و... کاملا راضی می باشند و کسی از آنها به هیچ وجه شاکی نبوده و نیست.

پاورقی: اقلیت: واژه ایست که برای اشاره به تعدادی از مردم یک منطقه استفاده می شود، ولی بر حسب زمان، شرایط و موقعیت ممکن است حداقل یا حداکثر افراد یک جامعه را شامل شود. این عبارت در زبان ملل مختلف، معادلهای گوناگونی دارد که از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:

خس و خاشاک، گرد و غبار، دود، مه، ذرات معلق کلوئیدی، گردباد، ابرهای سیاه باران زا، تندباد، اغتشاشگر، محارب و...

سئوال: (از طرف یکی از کسانی که اقلیت مردم محسوب می شود) آیا دلیلی بر تهیه شکایت از روزنامه ای (از هر جناح سیاسی که باشد) وجود دارد؟ هر کسی حق دارد هر مطلبی دوست داشت بخواند، اگر هم دوست نداشت نخواند. ولی چه دلیلی برای تهیه شکایت در جامعه ای که ادعای آزادی بیان دارد، وجود دارد؟

جواب: چون شما در اقلیت هستید، گوه می خورید سوال می پرسید. تنها عموم و اکثریت مردم می توانند سوال بپرسند. عموم و اکثریت مردم هم سوالی ندارند.

ای خائن!




ای خائن! چطور تونستی از این همه اعتمادی که بهت داشتم سوء استفاده کنی؟

این همه هواتو داشتم، بهت رسیدم. حتی نذاشتم یک روز شکمت خالی بمونه.

همیشه بهت سر می زدم، صبح، ظهر، شب. گاهی حتی نیمه شب ها هم یادی ازت می کردم و از اون چندرغازی که در می آوردم تو اون شکم صابمردت می ریختم. این بود مزد این همه زحمت و دلسوزی من؟


آهای صندوق! با توام!

حق من این بود؟ حق مردم فقیر و گرسنه ایران این بود؟

ببینم! رو شکم گندت چی نوشتی؟ . . . صدقه باعث شادی دلها می گردد.

آآخِی! نازی! این چه جور شادیه که باعث غمگینی هموطنای من میشه؟ این چه جور شادیه که مردم ما حسش نمی کنن؟

من این پولا رو به تو امانت دادم تا بدی به هموطنای خودم، به فقیرها و نیازمند های کشورم، نه اینکه بدیشون به کشورهای مفت خور دیگه!


شنیدم با بعضی ها ساخت و پاخت کردی! پولا را از جیب من و امثال من میکِشی بیرون و باهاش از منافع یک عده آدمکش دفاع می کنی، آره؟ هیچ میدونی داری چه کار می کنی؟


آخه صندوق صدقه نفهم، تو که همیشه تو خیابونا وِلی! هیچ ندیدی، نشنیدی، نپرسیدی،که اینایی که باهاشون رفیق شدی چجور آدمیایی هستن؟ نشنیدی مردم رو به گلوله بستن؟ ندیدی مردم رو کشتن؟ ندیدی این همه جوون بی گناهو دستگیر کردن بردن زندان؟ ندیدی چند میلیون آدم که از دستشون ناراضی بودن ریختن تو خیابون؟ ندیدی که زیر لب از ظلم و ستمشون صحبت می کردن؟ با خودت نگفتی که از این چند میلیون نفر، یکی هم ممکنه حرفش راست باشه؟


خاک بر سر من کنن که اینقدر ساده بودم. فکر می کردم که تو هم مثل من صاف و ساده ای .

از امروز دیگه من اون آدم سابق نیستم. هر جا ببینمت کاری می کنم که از کرده ات پشیمون بشی. نمی گذارم حتی یک سکه هم از گلوت پایین بره. حالا این خط و این نشون.


تعریف واژه (مزدور)

مزدور:

مزدور در اصل به معنی کسی است که در قبال انجام کاری مزد دریافت می کند. مزدور در زبان امروز معنی منفی دارد و به معنی کسی است که در قبال انجام کارهای نادرست از قبیل تهدید و حمله به مردم و یا حمایت از ظالم و جنایتکار پول دریافت می کند.


مثال ها:

- بسیجی ها، کارکنان نیروی انتظامی و سپاه که مردم را ضرب و شتم و شکنجه می کنند.


- روزنامه نگاران روزنامه های کیهان، وطن امروز، ایران و چند تا روزنامه درپیتِ دیگر که با دروغ های بی شاخ و دم سعی در فریب افکار عمومی را دارند.


- قاضی و دادستان دادگاه نمایشی وقایع اخیر و دیگر دادگاه های مشابه که با وقاحت تمام این دادگاه ساختگی را برای محکوم کردن عده ای بی گناه برگذار می کنند.


و بسیاری از افراد دیگر . . .

تمام این افراد به نوعی حقوق بگیر دولت هستند و حقوق می گیرند تا دروغ بگویند، ضرب و شتم کنند و یا زندانی و شکنجه کنند.

هنوز تو ساکتی؟

به نقل از ناشناس:

اول کردها و ترکمن‌ها را قتل عام کردند
کسی چیزی نگفت چرا که‌ همه‌ کرد و ترکمن نبودند
بعد کمونیستها و دموکراتها مورد تهاجم قرار گرفتند
کسی چیزی نگفت چراکه‌ همه‌ کمونیست و دموکرات نبودند
آنگاه‌ مجاهدین را به‌ جوخه‌های اعدام سپردند
کسی چیزی نگفت چرا که‌ همه‌ مجاهد نبودند
بعد نویسندگان، روزنامه‌ نگاران و هنرمندان را پنهان و آشکار کشتند
کسی چیزی نگفت چراکه‌ همه‌ نویسنده‌، روزنامه‌ نگار و هنرمند نبودند
بعد سراغ درویش های گنابادی رفتند
کسی چیزی نگفت چون همه درویش گنابادی نبودند
بعد سراغ معلم ها و کارگرها رفتند
کسی چیزی نگفت چون همه معلم و کارگر نبودند
بعد سراغ بهایی ها رفتند
کسی چیزی نگفت چون همه بهایی نبودند
بعد سراغ از اسلام برگشته ها رفتند
کسی چیزی نگفت چون همه از اسلام برنگشته یودند
بعد سراغ زنها و بدحجابها رفتند
کسی چیزی نگفت چون همه زن نبودند و بدحجاب نبودند
بعد سراغ دانشجوها رفتند
کسی چیزی نگفت چون همه دانشجو نبودند
حال اصلاح طلب حکومتی و آدمهای عادی در زندان و خیابان کشته‌ می‌شوند،
هنوز تو ساکتی؟
فردا که به سراغ تو بیایند .... کسی نیست که حتی در مقابل نگاههای پر از پرسش تو سکوت کند



تعریف واژه (منافق)

منافق

این یکی از اون واژه های پر کاربرده! تو روزنامه های دولتی تا دلتون بخواد ازش استفاده می شه. منافق کسي است که در جامعه اسلامی شکاف ايجاد مي کند. این واژه معنی بسیار گسترده تر از این یک جمله داره و واژه ای است بسیار چسبنده به طوری که به هر کسی ممکنه بچسبه، پس مراقب خودتون باشید تا یه وقت چسبی نشید.

چگونه افراد منافق می شوند؟

منافق شدن افراد بر خلاف دیگر پروسه های اداری ایران که ماه ها طول می کشه خیلی سریع اتفاق می افته. روال کار اینطوریه که دیکتاتور جونتون به حسین جونشون که در روزنامه کیهان مستقره یک ای میل می زنه :

سلام جیگر طلا! چند نفر شدن بَلا، اسماشونم اینا!


همین یک ای میل کافیه تا آقا حسین دست به کار بشه و دستشو بکنه تو خورجین و یک سری پرونده اتهام حاضر آماده رو در بیاره تا ببینه کدوم پرونده واسه کدوم بَلا مناسبه.


بعدش هم یک صفحه شامل یک تیتر کوبنده و تاثیر گذار بر جوجه بسیجی ها و یک متن افشاگرانه موثر بر عوام در روزنامه کیهان چاپ می شه. از آن پس دیگر فرد مورد نظر یک منافق است و فرقی هم نمی کنه که طرف میر حسین موسوی باشه یا مهدی کروبی یا هاشمی رفسنجانی یا آیت الله منتظری، استاد شجریان باشه یا بهمن فرمان آرا یا مخملباف یا تهمینه میلانی – آخه دستور از بالا اومده!


خلاصش اینکه هرکس حرف های غیر دلخواه دیکتاتور رو بزنه اسمش می ره تو اون ای میل و پرونده دار می شه. پس سعی کنید همیشه با پاچه خواری و چیز مالی، خودتون مانع از این بشین که اسمتون بره تو اون ای میل. اینطوری نظام اسلامی هم با خیال راحت می تونه چنصد سال بر این مملکت حکومت کنه.

وصیتنامه

من، یک ایرانی، وصیت می کنم:


پس از مرگم، نامم به مسجد مبرید

بر سر پیکر بی جانم آخوند و ملا مبرید


مسجدی که لانه آدم کُشان است، پشت بامش پناه اهریمنان است، نه شایسته ما ایرانیان است.


پیکرم به دشت و کوه بَرید، به دور از شهر انبوه بَرید

بگذارید جسمم از خاک شود، چناری از آن قد برآرد به بلندی پیروزی و با هزاران برگ سبز فریاد بزند: زنده باد آزادی!


مرا به گورستان آخوند ها مبرید، به جهنم زهرا و رضا مبرید، نمی خواهم جسم مرده ام این نامردمان را نفعی برساند.


مرا به نوحه خوان نیازی نیست. مرا به شیاد ریا کار نیازی نیست. مرا با خرافه و نیرنگ کاری نیست.


همان یادی که دوستان از من کنند، وگر به بدی و کژی یاد کنند ، به از کاری است که نوحه خوانان کنند.


گر ندیدید پیکر پاره پاره ام، ور از شما مال طلبیدند، تا ببینید جِسمم و بیندیشید چاره ام، رهایم کنید:

همان به که این پیکر خونین رها شود، خوراک سگان و شغالان شود


به هر جا افکنند این جسم بی جان - چو بیرون می شود روح من از آن

زنم فریاد تا یابم عزیزان - کجایی اشکان، سهراب، ندا جان

شعر: کلوت (iraniranbest.blogspot.com)

این شعر رو من پس از جان سالم به در بردن از شکنجه گاه رژیم و پس از آزادی از اوین سرودم. امروز پس از ماه ها در اینترنت جستجو کردم و دیدم خیلی وبلاگ نویسان و یا کاربران فروم ها این شعر رو نوشتن و به منبع اصلی هیچ اشاره ای نکردند. این خیلی مهم نیست. مهم این است که افراد زیادی با این شعر ارتباط برقرار کردند و شاید حرف دل خیلی از مردم ایران به خصوص زندانیان سیاسی رژیم باشد.

به امید پیروزی


سید علی خامنه ای

خامنه ای: ملت ایران بداند، من به خون این جوانان تشنه هستم . هر خطایی که از آنان سر بزند موجب ریخته شدن خونشان خواهد شد.



مرا چه ها که نخواندند . . .

مرا مسلمان شیعه خواندند، چون خلاف آن را ثابت نکردم

مرا در مدرسه وادار به نمازگذاری کردند، چون مسلمان باید نمازگذاری کند

مرا مومن خواندند، چون نمازگذار مومن است

مرا تابع رهبر خواندند، چون مومن از ولی خود پیروی و اطاعت می کند

پیروی نکردم ...

مرا دستگیر کردند، چون من سبز بودم

مرا اغتشاشگر خواندند، چون سبزها اغتشاشگر هستند

مرا برانداز خواندند، چون هدف اغتشاشگر براندازی است

مرا منافق خواندند، چون منافق قصد براندازی دارد

مرا کافر خواندند، چون منافق کافر است

مرا کافر خواندند، چون من مسلمان هستم



چه می خواهیم؟


چند هفته پیش متن جالبی راجع به اینکه مردم (ما) خواستار چه چیزی از جنبش هستند خواندم. در آن متن مردم را تشویق به تعیین اهداف از طریق تفکر به آنچه می خواهیم بود و نه آنچه نمی خواهیم (جمهوری اسلامی). این حرف به نظر من کاملا منطقی است اما مشکل جنبش ها به خصوص در کشورهای دارای دولت خودکامه این است که مردم طی دوران چنین حکومت هایی آنقدر اذیت و آزار می شوند که چیزی جز نفرت و خشم در ذهنشان باقی نمی ماند. در چنین شرایطی است که هم سو شدن منافع و خشم و احساسات باعث یک براندازی همه جانبه و بدون در نظر گرفتن هدف نهایی می شود. در این شرایط است که اوضاع از بد به بدتر تبدیل می شود، مانند انقلاب جمهوری اسلامی ایران.


البته ذکر این نکته ضروری است که افعال و جملات متضاد را می توان با یک تغییر کوچک به هم تبدیل کرد:

ما دولتی که شکنجه می کند را نمی خواهیم.

یا

ما دولتی می خواهیم که شکنجه نکند.

یا

ما دولتی می خواهیم که با زندانیان رفتار انسانی داشته باشد.


هردو جمله اول، دولت شکنجه گر را نفی می کنند. اما یکی با فعل مثبت و دیگری فعل منفی. جمله سوم به صورت غیر مستقیم و با فعل مثبت دولت شکنجه گر را نفی می کند زیرا دولتی که با زندانیان رفتار انسانی داشته باشد در عمل شکنجه هم نخواهد کرد.

خوشبختانه جنبش مردم ایران که با نام جنبش سبز شناخته می شود دارای یک رهبر آگاه و با تدبیر است. میرحسین موسوی با دعوت مردم به آرامش و برگزاری تظاهرات مسالمت آمیز "سکوت" از یک سو توانست قدرت خود و مردم را به رخ جناح حاکم بکشاند و از سوی دیگر از ایجاد حکومت نظامی جلوگیری کند.


اما ما واقعا چه می خواهیم؟

اینجانب قصد تحمیل عقاید خود را به دیگران ندارم اما از آنجا که ظلم در کشور بیداد می کند، بسیاری از خواسته های ملت برای داشتن حقوق اولیه انسانی به حداکثر اشتراک خود در چند سال اخیر رسیده است. از این رو یک سری از آنها را در ادامه این نوشته بیان می کنم.

اگر منظور از چه می خواهیم نوع نظام باشد پاسخ اصلی به این سوال کوتاه تر است:

ما یک نظام و دولت دموکراتیک و غیر ایدئولوژیک (شامل مذهبی) می خواهیم. اما برای ذکر جزئیات باز هم باید از جملات منفی کمک بگیریم:


- ما نظام یا دولت پادشاهی و کومونیستی نمی خواهیم.


- ما دولتی می خواهیم که مردم را به خاطر عقیده شان زندانی، شکنجه، سنگسار و اعدام نکند.


- دولتی می خواهیم که شکنجه گاه غیر قانونی نداشته باشد.


- دولتی می خواهیم که با شکنجه و زور اعترافات دروغین از متهمان نگیرد.


- دولتی نمی خواهیم که از ترس فروپاشی و برای ترساندن مردم، جوانان را در خیابان به گلوله ببندد ، جنازه آنها را روزها مخفی نگه دارد و در موقع تحویل جنازه تقاضای چند میلیون پول نماید.


- ما دولتی می خواهیم که امکان بیان عقاید را از مردم نگیرد: اینترنت را سانسور نکند، بر روی رادیو و ماهواره پارازیت نیندازد و روزنامه ها را بدون دلیل منطقی نبندد.


- دولتی می خواهیم که قوانین منصفانه داشته باشد و خود از این قوانین پیروی کند. دولتی می خواهیم که قوه قضائیه آن آلت دست چند نفر معدود نباشد.


- دولتی می خواهیم که برای حفظ منافع خود و ترس از سقوط، آدمکش به خیابان ها نفرستد.


- دولتی می خواهیم که به بهانه آموزش نظامی و توهمی به نام امر الهی پسرهای جوان را به زور به دوره سربازی نفرستد.


- دولتی می خواهیم که افراد را به صورت موروثی و بر خلاف میل باطنی مسلمان و شیعه فرض نکند و به تمامی ادیان و فرقه ها اجازه تبلیغ و فعالیت علنی در جامعه را بدهد.


- دولتی می خواهیم که برای بقای خود سرمایه کشور را دو دستی تقدیم بیگانگانی چون روسیه، چین، حزب الله و فلسطین نکند.


- دولتی که بی دلیل برای ایرانیان دشمن تراشی نکند و احترام و آبروی ملت ایران را در جامعه جهانی حفظ کند


- دولتی که به زور حجاب سر زنان نکند و در آن زنان حقوق مساوی با مردان داشته باشند.


- دولتی که شادی را از مردم سلب نکند، میهمانی ها و مجالس عروسی را بر هم نزند، دختران و پسران این مرز و بوم را به گناه خیالی داشتن موی بلند، حجاب ناکامل و پوشیدن کفش ساق بلند دستگیر نکند.


- دولتی می خواهیم که به بهانه اسلام و امنیت کاندید ها را رد صلاحیت نکند.


- دولتی می خواهیم که ارکان قدرت آن بتوانند عملکرد یکدیگر را زیر سوال ببرند و از اقدامات خودسر مسئولین جلوگیری نمایند.


- دولتی می خواهیم که فاقد ارکان ضد دموکراسیِ رهبری، مجلس خبرگان، شورای نگهبان و مجلس تشخیص مصلحت نظام و امثال اینها باشد.


- دولتی می خواهیم که در آن رئیس جمهور و مجلس هر دو به طور موثری در اداره مملکت نقش داشته باشند، بدون دخالت پست های غیر انتخاباتی.


اما در عمل چه باید کرد؟

همان طور که ذکر شد، همسو شدن منافع معمولا باعث مشکلات و تضادهای فراوان پس از رسیدن به هدف مشترک می شود. موج سبز شامل بسیاری از اقشار طبقه پائین ، متوسط و مرفه جامعه است که شامل تعداد قابل ملاحظه ای از افراد متدین و محافظه کار و حتی روحانیون نیز می شود. عقیده بسیاری از تحلیل گران این است که با وجود اختلاف سلیقه فراوان در بین طرفداران میلیونی موج سبز، ادامه راه جنبش سبز به شکل کنونی آن بهترین راه برای تحقق خواسته ها و پرهیز از خشونت است. راهی که امید می رود ایران را طی یک دوره چند ساله کوتاه متحول کند.


به امید پیروزی نهایی